همیشه میگن دوران نامزدی بهترین دورانشون بوده.جرفیه که معمولا از پدر و مادرامون میشنویم.قصه ی وجود ما هم از قصه ی پدر و مادرامون شروع شد.ما دنیا رو لمس کردیم....با دستای کوچولو ، قد نیم وجبی ، انگشتای مینیاتوری و کلا همه چیز کوچولو...

اون وقتا هیچی نداشتیم...نه قدرت انتخاب نه قدرت تصمیم گیری نه استقلال....

زمان گذشت...جای گروه های سنی با هم عوض شد...اون دو تا جوون پیر شدن....بچه ها ی نیم وجبی قد کشیدن حالا هرکدوم شدن یک متر و هفتاد ، هشتاد ...پدر و مادرا ، دیگه دارن پدربزرگ و مادربزرگ می شن...بچه ها درس می خونن،بزرگ میشن،می رن سر کار، خودشون واسه زندگیاشون تصمیم می گیرن...همونایی که یه روزی فقط میتونستن از مادر بپرسن :"مامان پس من کی بزرگ می شم بشم قد تو؟ چندتا دیگه بخوابیم بیدار بشیم  ؟" ! ! ! زمان سریع میگذره!کوچولو بالاخره بزرگ شدی !

+ جوونا روزتون مبارک !

 

The huge   END POINT

هر قصه ای یه روزی از یه جایی شروع میشه ...یکی بود یکی نبود...قصه ی ما هم یه روزی از یه جایی شروع شد...

هر قصه ای یه پایانی هم داره ٬ باید یه نقطه ی پایان بزرگ بذاری ته ِ قصت و دیگه هیچ وقت هم شروع نشه ٬ زمان میگذره ٬ ادما عوض میشن ٬ حس ها عوض میشن ٬ منم عوض شدم ٬ دیگه اون آدم قبلی نیستم ٬شرایط فرق کرده ٬ دیگه برام یه حس ِ جاری نیستی ٬ دیگه مفهوم شعرام تو نیستی

مهم نیست که نیستی ٬ مهم اینه که من از شرایط الانم راضی ام ٬ حتی خوشحالم که ندارمت ٬ مهم اینه که من تصمیممو گرفتم ٬ مهم اینه که دلم نمی خواد هیچ چیزی عوض بشه ٬ همه چیز همین طوری خوبه و من خوشحالم .

مهم اینه که زیر سقف آسمون یه نفس راحت می کشم و....همه چیز همین الان تموم میشه ٬ یه نقطه ی پایان میذارم ته ِ قصت و میسپارمت به دست فراموشی ....و من می رم دنبال زندگی... دنبال سرنوشت ... دنبال هدف های جدید.....

خدایا شکرت که من الان خوشحالم و از سرنوشت راضی !

lonliness without you Melika

وقتی که ندارمت...وقتی نیستی ....وقتی دوری...وقتی گذاشتمت پیش اون یکی آرزوم تو صندوقچه ی قلبم و درش و سفت بستم...وقتی دلم میگیره....نمی تونم آرزو کنم کاش اینجا بودی...نزدیک من... وقتی میبینم اونجا به خوشبختی می رسی و اینجا نه...اونجا بین هم درجه های خودتی تو یه جزیره تک و تنها....و من از جنستون نشدم

نشد دیگه...رام ندادن...گفتن عاشق نیستی...عشقتو میدیم به یکی دیگه که بیشتر لایقش باشه...

مهم نیست...

واسه من مهم اینه که تو رفتی و خوشحالی....منم خوشحالم.

وقتی با درسات خوشحال بودی...دوسشون داشتی...از خودت راضی بودی.....جای منم خالی کن !

 

 به یادتم همیشه ملیکا......

make stronger

دارم.....

               شدیدا......

                              احساس تنهایی می کنم......

 

ما بین صد میلیون بازم تنها موندم....

 

حوصله هیچی رو ندارم.

 

پی نوشت : تنهایی منو نمیکشه ملیکا.....می دونم

و یه ضرب المثل هست که میگه : هرچی که تورو نکشه ...قوی ترت می کنه

تنها نمی مونم !

number busy .....

بعضی روزا وقتی بعد از کلی کار یه نفس کوچولو میره پایین....انگار همه ی دنیا و مغزم برای یه لحظه وایمیسن....

و من برای یه لحظه به خودم میام و متوجه میشم چه قدر کار رو سرم ریخته برای ساختن آینده

تا الان فکر میکردم همه چی تموم شد و یه نقطه ی بزرگ گذاشتم وسط جوونیم و گفتم : کات

ولی حالا میبینم همه چی شروع شده ....

 

از حالا احساس خستگی میکنم .

 

 

تکرار

بعضی وقتا احساس عجیبی داری

بعضی وقتا....هم خوشحالی هم هیچ حسی نداری

بعضی وقتا زمان دیر میگذره...

بعضی وقتا حس میکنی به آینده ای که براش زحمت کشیدی داری با سرعت کم نزدیک میشی...

خوشحالم که یه عده رو خوشحال کردم....

ولی تازه اولشه......

برای اولین بار دارم حس میکنم که به تنها آرزوی زندگیم نزدیک تر شدم.